من را دوباره جمع کن با من که میترسم

دست از سرم بردار -میخواهم خودم باشم
آن نیمه ی بهتر -و یا که بدترم باشم!

یکعمر با من در قفس بودی و من غافل
حتی نشد یک لحظه با تو همقدم باشم !

باور نکن... فرقی ندارد باورت در من!
یک بار میخواهم که شکل باورم باشم

با غم تراشیدی مرا -در این دگردیسی
ـ میخواهم از جنس من خوش پیکرم باشم!

من را دوباره جمع کن با من- که می ترسم
ـ منهای(۱)شعر و دفتر اندیشه ام باشم!
٫
احمق نشو این خسته در راهی که می بینی...
بهتر نگاهم کن -ببین-شاید خودم باشم !